دشمن در خانه

Tuesday, August 31, 2010

شب قدر سوم و وجودهای متعالی

امشب شب قدر سوم است و من بر آن هستم تا بیاری خدا رازی از آن را برای خویشتن باز گشایم.
همانطوریکه در پست قبلی گفته شد شب قبل چنان نیست که در یک شب مشخص مثلا 21 یا 23 رمضان اتفاق می افتد. این شب را انسان ها خلق میکنند. یعنی اراده می کنند تا شب قدری بسازند که دارای فضیلتی است که از آن توسط اولیا و پیغمبران پرده برداشته شده است. برای توضیح بیشتر ین موضوع مجبورم که بحثی دیگر را باز گو کنم. بحث این است که وجود مادی ما تنها وجودی حاضر در جهان نیست و وجود و یا وجود های دیگری هم هست که که از دسترس حواس ما دور است. اما چندان نیست که این وجود ها در ذات خود موجود باشند بلکه پتانسیل "هست" شدن را دارا هستند. مانند لایه های اربیتالی که تا زمانیکه الکترونی در آن نباشد موجود نیستند هر چند قابل اشاره اند اما به محض اینکه الکترونی با جذب انرژی به آن لایه ها میرود وجود پیدا می کنند. از طرفی غیر از لایه هایی که اگر چه واجد الکترون نیستند اماقابل اشاره اند و برای گوینده و شنونده همویت قابل اشاره دارند لایه های دیگری هم هستند که هنوز به تجربه علم و به تیع آن به درک عقلی نرسیده اند. این ها را هم نمی توان وجود نامید از آن رو که قابل اشاره و قابل درک عقلی نیستند و هم می توان وجود نامید از آن رو که قابل طرد نیستند.
پس اینجا ما داریم وارد مبحثی می شویم که به وجود های غیر قابل دریافت با حواس مرتبط می شود. استفن جی گولد در" کتاب حیات چیست بعد از پنجاه سال" صراحتا اشاره می کند که موجودیت در سطح گونه یک موجود کاملا حقیقی است. یعنی اینکه به همان شکل که یک گربه یک وجود حقیقی است گونه گربه هم یک وجود حقیقی است. این گونه همچون فرد فرد یک گونه دچار دگرگونی(تکامل) و مرگ (انقراض)می شود ، دچار عوارضی می شود که بارزترین آن تکامل است. در حقیقت ترم تکامل و انقراض صرفا قابل اطلاق به این موجود ی که در سطح گونه موجودیت دارد می شود .
همین طورکه جامعه فراگیر گربه ها تشکیل یک موجود می دهد، اجتماع انسانی هم چنین موجودی را شکل می دهد. و تنها با پذیرفتن موجودیت این موجود است که تکامل گونه انسانی و نیز تکامل جامعه انسانی معنا می یابد. دین و ضرورت دین و متکامل تر شدن ادیان معنا می یابد.
اندکی اگر بخواهم توضیح بیشتری داده باشم باید بگویم یک خانواده متشکل از زن و مرد ایجاد یک موجود مستقل می نمایند. باافزوده شدن فرزندان سیر تکاملی آن تسریع می شود. باید درنظر داشت که این موجودهرگز یک موجود ذهنی و فرضی و یا تمثیلی نیست و ادراکی هست که می تواند آنرا درک نماید. در حقیقت شب قدر هم نسبتی نزدیک و تاثیر گذار با این موجود دارد تا با فرد یک انسان. همانطوریکه اعضای یک خانواده موجودیت یک موجود مستقل جدیدی را شکل می دهند به همین طریق اعضای یک جامعه مثلا مسلمان هم یک موجود مستقل جدیدی را شکل می دهند. بسان اجتماع انسانهایی که نماز جماعت می خوانند. خواست و طلب آنها در سطحی متفاوت از خواست و طلب یک فرد انعکاس پیدا میکند
در حقیقت در ادبار گذشته حقیقت موجودیت همین موجود بیشتر نمایان بود تا به آن پایه که موجودیت فرد را تحت الشعاع قرار می داد. با ظهور ابزار های گوناگون موجودیت فرد غلبه یافت و ما در شرایط امروز قرار گرفتیم. در حقیقت در زمان ظهور حضرت ختمی مرتبت محمد (ص) آخرین حلقه این گذار شکل گرفت و منطقا هیچ دینی و هیچ پیغمبری بعد از ایشان نیامد.
حال برگردیم به سراغ اینکه چرا شب قدر منحصر به شبهای قدر ماه رمضان نیست. همانطوریکه گفته شد در دهه سوم ماه رمضان گونه انسان_ مشخصا اسلامی_ با خویشتنداری از فردیت خویش رهایی می یابد و موجودیت گونه ای خود را به منصه ظهور می رساند. این موجود عقلا در زمان هایی دیگر هم امکان پدیدار شدنش هست اما شرایط حداکثری تنها در ماه رمضان اتفاق می افتد. .

شب قدر دوم و تکثر شب های قدر

سالها پیش در ایام دانشجویی همکلاسی زیرکی از من پرسید اگر شب قدر یگانه است پس در جاهایی غیر از ایران چگونه شب قدر می تواند باشد؟ من هم که به مذهبی بودن کمی شهره بودم و اندکی در محافل قرانی آمدو رفت داشتم فی البداهه جواب دادم خب به موازات اینکه شب به سمت مغرب زمین کشیده می شود شب قدر هم در همانجا فرا می رسد. حال که به مدد اینترنت امکان جستجوی شب قدر فراهم شده و می توان در فضای مجازی سیرو سلوک کرد، در یافتم که این سئوال خیلی هم پر بی راه نبوده . آخوندی بود که با زبان انگلیسی داشت همین مسئله را توضیح می داد که چگونه ممکن است شب قدر هم یگانه باشد و همه در دو زمان متفاوت رخ دهد. ایشان خیلی هم جلوتر رفتند و گفتند که در روایات آمده است که شب قدر را در میان شب های سال پنهان کرده ااند. و جوری صحبت می کردکه هر شبی امکان آن داشت که شب قدر باشد
راستش من از این تحلیل بدم نیامد .بنظر من هیچ دلیلی ندارد که شبی خاص را خداوند به قدر اختصاص بدهد . مخصوصا که قرار دادن شب قدر بر اساس ماه های قمری این امکان را بوجود می آورد که هر شب ماه های شمسی هم آن را درک نماید. یعنی اگر ازمنظر تقویم شمسی بنگریم شب قدر کاملا متغییر است
تازه امروز می خواندم که موسی صدر از وجود روایاتی پرده برداشته است که نشان می دهد
برای هر فرد خاصی شب قدرخاصی هم وجوددارد اما چرا شب قدر مشهور است که در ماه رمضان قرار دارد. این احتمال منطقا وجود دارد که آدمی در دهه سوم محرم وقتی آداب و مناسک روزه را بجا آورد مستعد دریافت روحانیت شب قدر می شود و لذا شب قدر یک وضعیت استاتیک و صلبی ندارد که همه خود را باید با شرایط آن میزان کنند بلکه دارای یک ماهیت دینامیک است که دارای قابلیت انعطاف می باشد. هرکس این توانایی را دارد که در جهت خواست خودآنرا فرم دهد. اینکه در ماه رمضان قرار داه اند از این روست که آدمیان با مهیا ساختن خویش در طول دو دهه این قابلیت را دارا می شوند که آنرا در آن شب خاصی که مراد کرده اند بهند. در حقیقت ما روزه داران با همدستی خویش آنرا در شبی که خویش شایسته اش می دانیم وبرای آن آمادگی درایم قرارش می نهیم. گویی که استادی به دانشجویانش بگودید هر وقت که آماده شدید ازتان امتحان میگیرم! اگر کسی خواست که در شبی دیگر آنراتجربه کند منع عقلی برایش
میسر نیست اما بایدبهایی معادل آنچه بیشمار آدمیان پرداخت می کنند بپردازد
انشاء لله اگر عمری باقی بود این بحث را بیشتر در شب سوم باز خواهم کرد!

Labels:

Friday, August 06, 2010

نگاهی جدید به جهان

قبل از کارکس فلسفه را علمی می انگاشتند که توصیف جهان و هستی کارش هست اما بعد از مارکس فلسفه علمی شد که جهان و هستی را تغییر می دهد.


تا همین اواخر می پنداشتم که انسان برای کشف به این عرصه هستی پا نهاده اما خیلی دیر نیست که به این باور رسیده ام که انسان برای خلق به این کره خاکی پا نهاده. و از روزی که این بارورا پیدا کرده ام ( و یا خلق کرده ام) یک مسئله مهم صورت وجودی اش برایم دگرگون شده وآن یکی بودن و متحد بودن خدا(خالق) با من ( مخلوق) است. باورش برای کسی که به او این مطلب را می گفتم سخت بود. به دیده سئوال در من نگریست. گفتم مثلا توانایی گوش شما در شنیدن محدود به فرکانس هایی است. اگر روزی به هر دلیلی قادر بشوی که فرکانس های بالاتر و یا پایین تر را بشنوی این به معنای آن است که چیزی در جهان برای تو خلق شده است.

اما خوب آن چیز قبل از من وجود داشته است و من تنها آلان توانسته ام آن را احساس کنم.


البته نه تا زمانی که بتوانی آنچه را که می شنوی را به دیگری بقبولانی!؟. خوب بیا و حالتی را در نظر بگیر که تو چیزی را برای اولین بار درک کرده ای که هیچ موجودی پیشتر قادر به ادراک آن نبود. در آن صورت چی؟ آیا می توان گفت که آن چیز پیش ازآنکه به ادراک تو در بیاید در هستی وجود داشته ؟


مسئله سخت شد هم می شود گفت آری و هم می شود گفت نه چون هیچ چیز برای ادراک بودن و یا نبودن آن وجود ندارد


. ما همیشه از عدم صحبت کرده ایم اما عدم با این گفته های بالا به معنای نبود هیچ چیز نیست بلکه شاید به معنای نبود چیز قابل ادراک است. و این ادراک جز با بود مدرک معنایی نمی تواند داشته باشد. وقتی که جانداری یا انسانی نباشد هیچ واکنشی در برابر هر آنچه هست هم ظهور نخواهد کرد. وقتی مدرکی پیدا شد و به بیانی از وجود چیزی خبر داد هستی زاده می شود. پس بودن رابطه ای مستقیم با خبری دارد که یک مدرک اشکار می کند


مسئله خواب می تواند تبیین کننده این موضوع باشد. ما وقتی خواب می بینیم برای خودمان محرز است که چیزی را دیده ایم. اما چون نمی توانیم در تجربه دیدن خواب با دیگری سهیم باشیم هیچ کس را به بودن و واقیعت آن نمی توانیم واداریم. حال نه می توان گفت خوابی که دیده ایم وجود دارد و نه می توانیم بگویم که هیچ چیزی وجود نداشته. تنها نشانه های خواب دیدن را می توانیم اثبات کنیم.